خارج از ده میان کوهستان
صخره ها بود و سنگ بسیاری
یک طرف خانه ی زنی عابد
یک طرف هم زن زناکاری
آن یکی خوب وآن یکی بد بود
این دو همسایگان، زمانی دور
آن یکی پست و رذل و بد کاره
دیگری هم به پاکیش مغرور
صبح یک روز سرد پاییزی
زیر رگبار وحشیانه ی باد
کوه هم ناگهان به خود لرزید
زلزله بر تن زمین افتاد
چونکه امداد مردمیآمد
سنگ بر خانهها فراوان بود
مرده بودند هر دو همسایه
زیر سنگها، جسم بی جان بود
شب که شد کدخدا به خوابش دید
آن زن نیک را در عذابی سخت
زن بدکاره بود، در باغی
از گل و جویبار و دار و درخت
کدخدا ناگهان پریداز خواب
با خدا شکوه کرد و ناله های زیاد
وعدهای جهنم ات پوچ است
برده ای چون گناه او از یاد
او که یک زن ِ زناکار است
عاقبت در بهشت برین باشد
او که پاک است و ذاکر ِ قرآن
آخر کارش اینچنین باشد
ای خدا حرف بنده ات بشنو
از هم اکنون دگر زنا کارم
زندگی را دهم به نفس اماره
لذتی جاودان به سر دارم
بعد ِ اندیشههای طولانی
غرق شد او به خواب رویایی
لحظه لحظه دید عبادت زن را
تا رسید او به روز رسوایی
ناگهان او میان خوابش دید
آن زن رو سیاه بیمار است
گوشه ای ناتوان به بستر بود
بینوا با اجل به پیکار است
باد هم ضربه ها به در کوبید
گفت همسایه اش به فریادی
ای خدا ، مردِ دیگری آمد
رو سیا راچه طاقتی دادی؟
شب گذشت و سحر نمایان شد
هر زمان باد تند بر در زد
زن همسایه با دلی پر خون
آه سر داد و حرف ِ دیگر زد
شُست آن شب گناه بدکاره
جنتی را برایش اهدا کرد
کل عمرو عبادت خود را
آن شب او با گناه اعطا کرد
کد خدا آن زمان پریداز خواب
ترس بر صورتش نمایان بود
سالیان دراز این جمله
نقل مجلس میان یاران بود
این سخن را کنون به گوشت گیر
تهمت ناروا نزن ای دوست
از دل کس مگر خبر داری
بر قضاوت فقط خدا نیکوست
شعر از دفتر اشعار مجید شاکری حسین آباد
نظرات شما عزیزان:
بینام
ساعت3:00---16 خرداد 1394
سلام.کاش واقعا مردم درک میکردند و هیچ کس را از روی ظاهرش قضاوت نمیکردند.اما افسوس که.....
معصومه نصیری
ساعت3:08---20 تير 1392
masi
ساعت17:33---6 تير 1392
لذتمند شدم...واقعان...
elnaz
ساعت16:20---1 شهريور 1391
مازیار نظربیگی
ساعت6:40---5 مرداد 1391
سلام جناب شاکری عزیز و گرامی
شعر بسیار زیبایی خوندم .. لذت بردم بزرگوار
در مورد نقد هم براتون ایمیل زدم که مشکلی نداره برای چاپ مثل اینکه به دستتون نرسیده ..
امیدوارم همیشه موفق و شاد باشین
مازیار نظربیگی
ساعت6:40---5 مرداد 1391
سلام جناب شاکری عزیز و گرامی
شعر بسیار زیبایی خوندم .. لذت بردم بزرگوار
در مورد نقد هم براتون ایمیل زدم که مشکلی نداره برای چاپ مثل اینکه به دستتون نرسیده ..
امیدوارم همیشه موفق و شاد باشین
حسین سپهری.
ساعت20:38---4 مرداد 1391
درود بر شما دوست ارجمندم جناب شاکری شاعر.جنابعالی همیشه نسبت به حقیر لطف دارید.اد کاش سال گذشته با شما آشنایی داشتم چرا که در ان سال دو بار شرف زیارت اقا امام هشتم ,را داشتم.قطعا به محض توفیق شرفیابی در این سال قطاعا به حضور خواهم رسید.البته اگر قابل باشم.
بهمنی(باران)
ساعت20:24---30 تير 1391
سلام دوست عزیز
واقعا بامزه بود.
به روزم و منتظر[گل]